تاریخچه جواهر در ایران
استفاده از جواهرات درخشان و چشمنواز به همان اندازه که برای ما جذاب و خوشایند است، برای نیاکان و اجدادمان نیز دوستداشتنی بوده است. مردمان ایران زمین از دیرباز به ساختن زیورآلات و استفاده از جواهرات علاقهمند بودند و از انواع فلزات برای ساختن جواهرات استفاده میکردند. فکر میکنید استفاده از جواهرات و ساخت زیورآلات، از چه زمانی در ایران رواج داشته و قدیمیترین زیورآلات به جا مانده در ایران، به کدام قوم تاریخی و بازهی زمانی مرتبط است؟ در این مطلب تاریخچه جواهر در ایران را با هم مرور میکنیم، قدیمیترین جواهرات ایرانی را میشناسیم و با سلیقهی پادشاهان ایران در زمینه زیورآلات و جواهرات بیشتر آشنا میشویم.
تاریخچه جواهرسازی در ایران باستان
انسان از اعصار ماقبل تاریخ به جمعآوری جواهر و فلزات قیمتی علاقه داشت. این را کاوشگران و باستانشناسانی به ما میگویند که آثار به جا مانده از بشر اولیه را در غارها و خانههای زیرزمینی کشف کردهاند. فکر میکنید انسان غارنشین برای ادامه حیات خود به چه چیزهایی نیاز داشت و از چه چیزهایی برای گذران زندگی استفاده میکرد؟ جالب اینجا است که از بعضی نقاط باستانی، همراه با استخوان مردگان و حیوانات و ابزارهای دستساز ابتدایی، مقداری جواهر و زیورآلات طلا و نقزه به دست آمده که بشر اولیه از آنها به عنوان ذخیره و اندوخته یا آرایش و تزئین استفاده میکرده است.
دلبستگی و علاقهی این مردم نسبت به اشیاء گرانبها به حدی بوده که حتی بعد از مرگ هم تاب جدایی از آنها را نداشتند؛ پس بعد از مرگ، تمام جواهرات و اشیاء گرانقیمت را با اموات به خاک میسپردند و این رسم در میان بسیاری از اقوام تمدنهای باستانی رواج داشت. میبینید؟ علاقه به آرایش و خودنمایی همهوقت و همهجا همراه انسان و از ضروریات هر نوع زندگی بوده و حتی بعد از مرگ هم او را رها نمیکند!
تاریخ فلزکاری در سرزمین ایران به اواخر هزارهی هفتم پیش از میلاد برمیگردد. اما آثار به جا مانده از قدیمیترین محل سکونت دائمی، یعنی تپه «سیلک» کاشان به ما نشان میدهد که در 5000 ق.م مرد و زن هر دو علاقه داشتند که خود را آرایش کنند و گردنبندهایی از صدف و دستبندها و انگشترهایی از صدفهای بزرگ یا سنگهای نرم میساختند. در حدود 4000 ق.م از فلز مس برای ساخت زیورآلات استفاده کردند و با چکشکاری مس، سنجاقهای کوچک میساختند. این سنجاقها در بسیاری از اوقات به شکل پیکرهی عریان زنان بودند. همانطور که تجارت و ارتباط با تمدنهای دیگر توسعه پیدا کرد، استفاده از سنگهای گرانبها مثل سنگ لاجورد و بلور و یشم سبز هم رایج شد و با استفاده از سنگهای قیمتی و نیمهقیمتی مثل عقیق و فیروزه، که رنگ درخشان جذابی داشتند، جواهرات را غنیتر کردند.
تاریخچه جواهر در تمدن عیلام
اواخر هزارهی چهارم ق.م، در منطقهی شوش خوزستان تمدنی غنی و پیشرفته به نام «عیلام» شکل گرفت. مردمان عیلامی به جواهرات توجه ویژهای داشتند و حتی مردگان را با جواهر بیشتر میآراستند، مانند گردنبند نقره که روی آن را با کمک قیر و لاجورد مرصع یا گوهرنشان میکردند؛ گوشوارههایی از طلا یا لاجورد، دستبند نقره و گردنبندهایی طویل که با مهرههای طلا، نقره، لاجورد، عقیق و سنگ سفید ساخته شده بودند.
تنوع مواد به کار رفته و ظرافت کار نشان میدهد که جواهرسازی در شوش بسیار معمول بوده و در زندگی اجتماعی عیلامیان نقش ویژهای داشته است. در مقابر مکشوف از عیلام در هزارهی سوم ق.م، زیورآلات مفرغی و سیمین و گردنبندهای مروارید با گوهرهای آویزان یافته شده است. همچنین سنجاقهای مفرغی از دل مقابر عیلامی کشف شده که گویی برای ثابت نگه داشتن دامن به کار میرفتهاند اما جنبه تزئینی داشتهاند. بعضی از این سنجاقها، سر پهن و پیچیدهای دارند.
جالب است بدانید در آن دوران، فلز مفرغ از طلا و نقره ارزش بیشتری داشت و بسیاری از اشیاء کوچک تزئینی یا زیورآلات از این فلز کمیاب ساخته میشدند. مجسمه به جا مانده از ملکهی عیلامی به نام ناپیراسو، یا دیگر آثار به جا مانده از این تمدن غنی، به خوبی سلیقهی عیلامیان را در مورد جواهرات نشان میدهد. در دست چپ ملکه انگشتری وجود دارد که احتمالاً حلقه عروسی او است. به گفتهی برخی از باستانشناسان، این حلقه نخستین حلقهی ازدواج در جهان بوده که متعلق به عیلامیان باستان است. در دستان زنان این منطقه، انواع دستیند و انگشتر دیده میشود، سربند دارند و گوشوارههایی بزرگ به گوششان آویزان است.
تاریخچه جواهرسازی در لرستان
در هزارهی دوم ق.م، اقوام آریایی به سرزمین ایران مهاجرت کردند؛ بسیاری از اقوام را تحت سلطهی خود درآوردند و تمدنهای بسیاری را از بین بردند. گرچه استفاده از آهن رواج پیدا کرد، ولی هنوز مفرغ برای ساخت جواهرات به کار میرفت.
اشیای مفرغی لرستان که از گورستانهای اقوام این منطقه کشف شده، نشاندهندهی اعتقادات، آداب و رسوم و افسانههای مربوط به اقوام آریایی هستند. مثلاً یکی از نمونههای چشمگیر و شاخص کشفشده از این سرزمین، کمربند با الواح نازک طلا یا مفرغ است که روی بندهای چرمی دوخته شده و تزئین شده است. ته النگوها با سر حیوانات یا پرندگان تزئین شدهاند. تعدادی هم نوار موی سر مفرغی یا طلایی برای بستن موها به دست آمده و گردنبند، سنجاقسینه و سنجاق مو به فراوانی یافت شده است. روی بسیاری از این سنجاقها، نقش زنان ترسیم شده یا مثلاً زنی در حال وضع حمل نشان داده شده است که احتمالاً آنها را با الههی تولید مثل مربوط میکند.
گنجینه زیویه
یکی دیگر از گنجینههای فوقالعاده جذاب در زمینهی جواهرات ایران باستان، گنجینهی زیویه است که آن را متعلق به اقوام سکایی میدانند. بخش اعظم این گنجینه در موزه باستانشناسی ایران قرار دارد. در این گنجینه انواع گردنبندهای طلایی و وسایل عاجکاری و مرصعکاری و منبتکاری شده وجود دارد. باستانشناسان معتقدند گردنبندها، انگشترها و گوشوارهها صرفاً برای زنان ساخته شده بوده چون ابعاد آنها با بدن زنان مطابقت دارد. برای ساخت اجزای مختلف این مجموعه از فلزات مختلفی مثل طلا، نقره و مفرغ استفاده شده است.
از مهمترین قطعات این مجموعه، سینهبند طلایی هلالی است که با زنجیر به گردن آویخته میشده و روی آن، نقش درخت کاج، و حیوانات واقعی یا افسانهای تکرار شده است. احتمالاً این سینهبند نقش چشمزخم و وظیفه دفع شر را به عهده داشته است. کمربندها، دستبندها و انگشترها با نقشهای افسانهای و حیوانات واقعی، از دیگر اشیای این گنجینه شگفتانگیز هستند که همه علاوه بر جنبه زیبایی، خاصیت جادویی نیز داشتهاند.
تاریخچه جواهر در ایران باستان: دوران هخامنشیان
میدانیم که سلسلهی هخامنشی در حدود 550 ق.م به دست کوروش کبیر تأسیس شد. ایرانیان عهد هخامنشی هم در جواهرسازی و زرگری و نقرهکاری و قلمزنی فلزات کمال مهارت و استادی را داشتند و هم در ساختن اشیاء ظریف از فلزات مختلف. در عهد هخامنشی، چه مرد و چه زن جواهر و زیورآلات بسیار داشتند. استفاده از گردنبند و گوشواره و انگشتر طلا برای مردان به همان اندازه رایج بود که برای زنان. البته متأسفانه هیچ نقشی از زنان دوره هخامنشی به جا نمانده تا بتوانیم این ادعا را با تصویر اثبات کنیم. در نقوش به جا مانده از این دوران، مردانی که اسلحه و بازوبند و گردنبند آنها از طلا یا جواهرات است زیاد دیده میشوند.
استفاده از تزئینات برای این مردمان آنقدر اهمیت داشته که حتی زین و یراق اسبهایشان را نیز جواهرنشان میکردند. در تاریخ، از قبای مخصوص ایرانیان در دوران هخامنشی بسیار نقل شده است. روی قبای اعیان، ورقههایی از جنس طلا که با نقوش بسیار زیبا کندهکاری یا برجسته شده بود میدوختند و دور کلاه یا روی پیشانی هم از این ورقههای طلایی میبستند. میگویند بعضی از نقش برجستههای تختجمشید هم در زمان آبادانی، بر روی پیشانی و کلاه خود مقداری از این ورقههای طلایی داشتهاند.
حتماً شنیدهاید که ایران و یونان در دوران هخامنشیان سه جنگ بزرگ داشتند. در یکی از این جنگها به نام «پلاته»، ایرانیان شکست خوردند و از زیورآلات و جواهرات کشتهشدگان یا شکستخوردگان، غنائم بسیاری به دست یونانیان افتاد. از همین جا بود که یونانیان از جواهرات ایرانیان عهد هخامنشی با اعجاب یاد کردند.
نمونههای بسیاری از ظروف فلزی دوران هخامنشی به جا مانده که بسیاری از آنها طرحهایی شبیه به نقشبرجستههای تختجمشید دارند. همچنین در این دوران ساخت فرمهای حیوانی رواج زیادی داشت که آنها را به صورتهای مختلف در جواهرات و زیورآلات خود استفاده میکردند. گرچه گاهی این حیوانات را بسیار کوچک میساختند تا مناسب استفاده در زیورآلات شود، اما این کوچکی هیچ ضرری به زیبایی و تناسب آنها نمیزد.
در این دولت بزرگ که در عهد داریوش اول به اوج شکوه خود رسید، بسیاری از رعایای زیردست یا اقوام تحتسلطه پادشاهی، به جای مالیات نقدی، به خزانه دربار طلا یا ظروف زرین و زیورآلات اهدا میکردند. اگر به تختجمشید سفر کرده باشید، نقش «هدیهدهندگان به پادشاه» را بر دروازه کاخ آپادانا دیدهاید. در این نقشبرجستهی جذاب و دیدنی، رعایای ممالک تحت ادارهی داریوش کبیر در حال تقدیم هدایا و مالیات به او تصویر شدهاند. یکی از نقشها، نقش مردمان شامی را نشان میدهد که ظروف زرین و زیورآلات برای پادشاه هدیه آوردهاند.
جواهرات به جا مانده از دوران هخامنشی فراوانند و در سطح جهان پراکنده شدهاند؛ اما دو مجموعه جذاب و درخشان مربوط به این دوره کشف شده که نشاندهنده تمام و کمال ذوق و استعداد هنرمندان این دوره است:
- گنجینهای به نام جیحون که مملو از زیورآلات طلایی است و از تمام قسمتهای آن نفیستر، بازوبندی از طلاست. این گنجینه هم اکنون در موزه ویکتوریا و آلبرت انگلستان قرار دارد. البته این گنجینهی مهم را مربوط به فرهنگ مادی- هخامنشی میدانند.
- جواهرات کشف شده از قبری در شوش، که شامل گردنبندی از طلا است که از دو طرف به دو سر- شیر زیبا منتهی میشود. این سر- شیرها مرصع و جواهرنشان بودهاند و انواع گوهرهای قیمتی در آن به کار رفته بوده است. دو بازوبند، سینهریزی با 18 آویز طلا، یک جفت گوشواره طلا و چند دکمه و… از دیگر جواهرات یافته شده در این قبر مربوط به دوران هخامنشی، همراه با متوفی دفن شده بوده است. این مجموعه به طور کامل در موزه لوور پاریس قرار دارد.
تاریخچه جواهر در ایران باستان: دوران اشکانیان
میدانیم که عمر سلسلهی باشکوه هخامنشی با حمله اسکندر به ایران و تسخیر و غارت شهر پارسه (پرسپولیس) به پایان رسید؛ اما در حدود 250 ق.م، پارتهای اشکانی به مقابله با جانشینان اسکندر (سلوکیان) برخاستند و سلسله اشکانیان را ایجاد کردند.
در این دوران هنر و صنعت کمابیش به همان شیوهی دوران هخامنشی ادامه پیدا کرد. ساخت جواهرات نیز در عهد اشکانیان ادامه یافت اما زیورآلات به جا مانده از این دوره، برخلاف طرحهای محکم و طبیعی دوران هخامنشی، به قدری جنبهی آرایشی دارد که آنها را به صورتهای عجیبی درآورده است. مثلاً گوشوارهای که آویزهای آن به شکل دانههای انار است. این طرحها آنقدر چشمنواز و زینتی بود که در ممالک رومی هم طرفداران زیادی پیدا کرد. اشکانیان نیز مانند هخامنشیان به استفاده از گردنبند و گوشواره علاقه زیادی داشتند و در آرایش اسب و اسلحه، طلا و نقره به کار میبردند.
تاریخچه جواهر در ایران باستان: دوران ساسانیان
بعد از اشکانیان، ساسانیان که خود را جانشین هخامنشیان میدانستند بر تخت شاهی نشستند. آثار به جا مانده از دوران ساسانی، (حجاریها و نقشبرجستههای شاهان، کاخها و عمارات و اشیاء و ظروف و پارچهها)، همه نشاندهنده سلیقهی فوقالعاده و توانایی این مردمان در هنر و صنعت هستند.
اگر به نقشرستم استان فارس یا طاقبستان استان کرمانشاه سفر کرده باشید، تصویر پادشاهان ساسانی و فرم و طرح تاج و لباسهایشان را دیدهاید. یکی از نشانههای ثروت پادشاهان و آبادی مملکت در این دوره، زینت و ظرافتکاری پارچهها، زیورآلات و تاج آنها است که در تاریخ ایران بینظیر است. با دیدن همین نقش برجستههای ظریف و پر جزیئیات، میتوانیم تمام آن شوکت و جاه و جلال را دریابیم و به خوبی متوجه شویم که هر پادشاه برای تزئین سر و بدن و تاج خود از چه جواهراتی استفاده میکرده و چطور مو و ریشش را با زیورآلات بزک میکرده است.
اما جالب است بدانید که در این دوره آلبومی دولتی تهیه شده بوده که تصویر پادشاهان با تزئینات و زیورآلات مشخص به خود، در آن ثبت شده بوده است. متأسفانه از این آلبوم جذاب و دیدنی هیچ نشانی نیست، اما یکی از مورخین اوایل اسلام به نام حمزه اصفهانی که گویی نسخهای از آن را در دست داشته، وضع لباس و تاج هریک از پادشاهان را نقل کرده است. مثلاً اینکه اردشیر بابکان تاجی سبز و زر گرفته داشته؛ شاپور اول تاجش قرمز در سبز بوده؛ بهرام اول تاجش آسمانگون بوده با دو لبه؛ بهرام دوم تاجش آسمانگون بوده که مابین دو لبهی آن طلا و دارای هلالی طلایی بوده و… . قبای تمام این سلاطین هم زربفت و جواهرنشان بوده و هرکدام یک دست لباس به خصوص داشتهاند که از نخهای زرین بافته شده و غرق در مروارید و یاقوت بوده است. همچنین تمام شاهان ساسانی گوشواره و گردنبند و دو رشته حمایل روی شانه داشتند که بر آن دانههای مروارید و جواهر دیگر نصب میکردند.
وصف ثروت و تاج و تخت و لباس و گنجینهی جواهرات پادشاهان ساسانی، به ویژه انوشیروان و هرمز چهارم و خسروپرویز، در کتابهای مورخین شرق و غرب نیز فراوان است. به عنوان مثال آمده است که انوشیروان خوانی (ظرفی مخصوص خوردن غذا) بزرگ از طلا داشت که با انواع جواهر مرصع شده بود و هر طرف آن عبارتی نوشته شده بود: «گوارا باد طعام بر کسی که آن را از راه حلال به دست آورده باشد؛ گوارا باد طعام بر کسی که از آن چیزی به فقیر رساند؛ هر غذا را که به اشتها بخوری تو آن را خوردهای؛ و هر غذا را که به اشتها نخوری آن تو را خورده است».
همچنین نقل شده که وی چهار مهر داشت که هرکدام نقش و نگین خاص خود را داشت: یکی نگین عقیق داشت و نقش آن «داد» بود. دومی با نگین فیروزه و نقش «آبادی»، سومی با نگین سرمهایرنگ و نقش «درنگ» و چهارمی که نگین آن یاقوت سرخ بود و نقش «امید» داشت.
میبینید که استفاده از جواهرات در این دوران، در تمام ابعاد زندگی پادشاه نقش داشته و فراتر از تصور عمومی ما درباره زیورآلات بوده است. تاج انوشیروان نیز از طلا و نقره بود و بر آن یاقوت و زمرد نشانده بودند. نکته جالب اینکه در مجلس بار عام، که شاه مردم را به حضور خود میپذیرفت، این تاج به وسیلهی زنجیری طلایی که بسیار نازک بود و از فاصلهی دور دیده نمیشد، به سقف آویخته بود و شاه زیر آن مینشست تا همه تصور کنند که خودش آن را بر سر دارد؛ در صورتی که این تاج آنقدر سنگین بود که هیچ سری، حتی سر پادشاه ایران زمین هم نمیتوانست آن را تحمل کند! خلاصه که هرکدام از شاهان هیبت و شمایل خاص خود را داشته که نقل محافل بوده و توصیف تاج و زیورآلات آنها در برخی کتب تاریخی ذکر شده است.
جالب است بدانید پس از آنکه خسرو پرویز از بهرام چوبینه شکست خورد و قصد کرد به خاک روم پناه ببرد، برای امپراطور روم شرقی سفیری با صد غلام خوشصورت ترکنژاد فرستاد که در گوش هریک گوشوارهای از طلا بود که آویختهای از مروارید داشت و هرکدام سوار بر اسبی بودند که زینتی از طلا و یاقوت و مروارید داشت. همچنین سفیر خوانچهای از عنبر همراه داشت با سه پایه از طلایی مرصعنشان به شکل پنجه حیوانات، و روی آن تاجی مرواریدنشان قرار داشت. در وسط خوانچه هم جامی قرار داشت از جزع یمانی به اندازهی یک وجب در یک وجب، پر از یاقوت قرمز و سبدی از طلا و صد دانه مروارید و صد انگشتر مرصع. حتی خواندن توصیف این هدیه گرانبها و عجیب هم لذتبخش است چه برسد به گرفتن و داشتن آن!
وصف ثروت و جواهرات خسروپرویز در میان پادشاهان ساسانی بیاندازه است. در دوران پادشاهی خسروپرویز، که به جمعآوری جواهرات و ظروف قیمتی عشق میورزید، خراجهای زیادی به انبار دربار افزوده شد. فردوسی در شاهنامه روایت میکند که خسروپرویز صد خزانه داشت و 8 خزانه همیشه همراه او بود: گنج عروس، گنج بادآورد، دیبهی خسروی، گنج افراسیاب، گنج سوخته، گنج خضرا، گنج شادرود و گنج بار. همچنین وی شطرنجی داشت که مهرههای آن از یاقوت سرخ و زمرد بود و تختهنردی داشت از مرجان و فیروزه.
صنعت زرگری و جواهرسازی و قلمزنی عهد ساسانی، نه تنها در ایام پادشاهی آنان در چین و اروپا تأثیر گذاشت و مورد تقلید قرار گرفت، بلکه در صنایع اسلامی هم نقش ویژهای داشت و با اندک تغییراتی به عنوان سبکی مشخص به کار گرفته شد. ظرف و ظروف و سینیهای طلا و نقره و جامهای مرصعکاری شدهی به جا مانده از دوران ساسانی با نقش و نگار منحصر به فردشان، در تمام دنیا زبانزد هستند و از مهمترین نقشهای به کار رفته روی آنها، مجالس شکار شاهی است که شاه را با لباس قلابدوزی شده و کمربند مقدس و تاجهای دندانهدار تصویر کردهاند.
البته از جواهرات عهد ساسانی چیز چندانی به دست نیامده، چون یکبار به دست سربازان رومی و بار دیگر در تصرف اعراب، مقدار زیادی از این گنجینههای گرانبها غارت شدند. آنچه کشف شده و باقی مانده هم در خارج از ایران قرار دارد. قلاب طلایی کمربند اردشیر بابکان که یاقوتنشان است و نام پادشاه به خط پهلوی بر آن نوشته شده، از شاهکارهای جواهرسازی دوران ساسانی است.
احتمالاً دربارهی درفش کاویانی چیزهای زیادی شنیدهاید. البته که داستان این درفش، با قصه و روایتهای ساختگی همراه شده اما بنا به گفتهی مورخان، این درفش که بیرق ملی و رسمی ایران بود، ابتدا از پوست پلنگ یا خرس بوده و بعدها روی آن با طلا پوشانده شده و با جواهر مرصع شده است. هر پادشاهی جواهرات و زیورهای تازهای به آن اضافه میکرد. به قولی، درفش کاویانی در جنگ قادسیه و به قولی دیگر در فتح شهر مداین به دست اعراب افتاد و فروخته شد.
تاریخچه جواهر در ایران: دوران اسلامی
ایران در سلسلههای مختلف دوران اسلامی، در زمینهی هنر و صنعت پیشرفت چشمگیری پیدا کرد و در جواهرسازی به مرحلهی بالایی از توانایی و استعداد رسید که در پیشینهی تاریخی و دستاوردهای ایران باستان ریشه داشت. تاریخ جواهر در ایران اسلامی، بسیار گسترده و شیرین است، اما در میان تمام جواهراتی که در این سرزمین ساخته و استفاده شدند یا به غنیمت گرفته شدند، چند نمونه مشهور و بسیار ارزشمند وجود دارد که شناخت آنها بسیار جذاب است. خزانهی جواهرات ملی ایران مجموعهای از گرانبهاترین جواهرات جهان است که هر قطعه از آن گویای بخشی از تاریخ این مرز و بوم و ذوق و سلیقه مردم این سرزمین است. ارزش این جواهرات فوقالعاده فقط به مسألهی اقتصادی مربوط نیست، بلکه گویای ذوق و هنر صنعتگران و هنرمندان و میراث تاریخی ماست. اگر قصد دارید سری به موزهی جواهرات ایران بزنید، خوب است ابتدا کمی دربارهی تاریخ این آثار گرانبها بدانید.
در مورد کیفیت و کمیت گنجینهی جواهرات ایران، تا قبل از دورهی صفویه اطلاعات دقیقی در دست نیست و پادشاهان نسبت به حفظ و نگهداری جواهرات و سنگهای قیمتی چندان اقدام درستی انجام ندادهاند. بر اساس نوشتههای سیاحان خارجی، پادشاهان در دورهی صفویه شروع به جمعآوری جواهرات گرانبها کردند و حتی از کشورهای دیگر، گوهر و جواهر خریداری کردند. البته با پایان حکومت صفوی و حملهی محمود افغان به ایران، خزائن دولتی توسط مهاجمان پراکنده شد؛ اما به کوشش نادرشاه افشار، بخش زیادی از آنها دوباره به ایران بازگردانده شد.
حتماً شنیدهاید که نادرشاه، دو الماس درشت و خیرهکنندهی کوه نور و دریای نور را از هندوستان به ایران آورد. نادرشاه برای بازپسگیری بخشی از جواهرات ایران که به هندوستان فرستاده شده بود، نامههای فراوانی به پادشاه هند فرستاد؛ اما چون جوابی نگرفت با سپاه خویش راهی هندوستان شد و در این لشگرکشی، پادشاه هند خود هدایا و جواهرات فراوانی به او اهدا کرد. پس از قتل نادرشاه افشار به دست یکی از سردارانش، جواهرات خزانه نیز غارت شد و بخشی از این جواهرات مثل الماس کوه نور که به ملکه انگلستان اهدا شد، هرگز به ایران بازنگشت.
از آن به بعد تا دوران قاجاریه، باقیماندهی این خزانه تغییرات چندانی نکرد. با گردآوری و ضبط جواهرات در دوران قاجار، بخشی از آنها بر تاج کیانی، کرهی جواهرنشان، تخت نادری و تخت طاووس نشست و به تدریج گوهرهای دیگر به این مجموعه اضافه شد. با آغاز پادشاهی رضا شاه، جواهرات سلطنتی به زیرزمین کاخ مرمر منتقل شد و سپس به ساختمان بانک ملی نقل مکان کرد تا پشتوانه اسکناس گردد.
هیچکس نمیداند ارزش مادی این مجموعه جواهرات چقدر است! جواهرات و قطعات خزانهی جواهرات ملی در 36 گنجه دستهبندی شدهاند و محتویات بسیار متنوعی دارند که از زیورآلات تزئینی تا انواع تاج، گلدان، قلیان، آینه، تنگ، شمشیر، ساعت، تخت و… را شامل میشوند. در ادامه چند نمونه از مهمترین جواهرات ملی ایران را به شما معرفی میکنیم.
تخت طاووس (تخت خورشید)
اگر به کاخ گلستان رفته باشید، در تالار سلام تخت زیبا و چشمگیری برای شما خودنمایی کرده است. این همان تختی است که فتحعلی شاه قاجار بر آن مینشست. این تخت مرصعنشان، در سال 1216 به دستور فتحعلی شاه با جواهرات و طلای موجود در خزانه ساخته شد و به دلیل نقش خورشیدی که بالای آن قرار دارد، به تخت خورشید معروف شد. پس از ازدواج فتحعلی شاه با طاووس تاجالدوله، این تخت به مناسبت نام او به تخت طاووس مشهور شد. البته، باید بدانید که این تخت بدلی است و تخت اصلی در خزانه جواهرات ملی قرار دارد.
تخت نادری
تخت نادری به دستور فتحعلی شاه قاجار ساخته شده است. برخی تصور میکنند این تخت به نادرشاه افشار تعلق داشته اما در واقع علت نامگذاری آن، کمیاب بودن این تخت جلوهگر است که در بسیاری از نقاشیهای آن دوران دیده میشود. این تخت برای آخرین بار در تاجگذاری محمدرضا شاه پهلوی مورد استفاده واقع شد. تخت نادری، که مرصع و میناکاری شده است، در 9 قطعه مجزا و برای اردوکشی به چمن سلطانیه زنجان ساخته شده تا پس از سرهم شدن، شاه روی آن بنشیند. این تخت از نظر تزئینات و ترکیب، زیباتر از تخت طاووس است و نقوش اژدها، طاووس، پلنگ، شیر، طوطی و… روی آن برجستهکاری شده است.
این تخت هم در موزهی جواهرات ملی ایران نگهداری میشود.
تاج کیانی
تاج کیانی، تاج معروف پادشاهان قاجار و به ویژه فتحعلی شاه است. تاج فتحعلی شاه آراسته به زمرد، الماس، یاقوت و مروارید است که روی زمینه مخمل جگری سوار شدهاند و حدود 1800 حبه مروارید، زمینه را سفید میکنند. این اولین تاجی است که پس از دوران ساسانی به این صورت ساخته و استفاده شده است.
الماس دریای نور
الماس دریای نور، این گوهر درخشان و چشمنواز، در میان جواهرات ملی ایران مقام اول را دارد. شاید شما هم تصور میکنید که الماسهای کوه نور و دریای نور، پیوسته یک زوج به شمار میآمدهاند، اما این دو نه از نظر تراش و نه رنگ هیچ شباهتی با هم ندارند. هردوی این الماسها به نادرشاه تعلق داشتند اما الماس کوه نور پس از قتل نادر، به افغانستان برده شد و بعدها به کمپانی هند شرقی فرستاده شد و به این طریق به دربار انگلستان راه پیدا کرد.
هماکنون این گوهر درخشان در تاج ملکه الیزابت نصب است. الماس دریای نور هم پس از قتل نادرشاه، به خاندان زند راه پیدا کرد و در دوران قاجار به گنجینه جواهرات قاجار منتقل شد. ناصرالدین شاه این گوهر را یکی از گوهرهای تاج کوروش هخامنشی میدانست و گاهی آن را به کلاه یا سینهی خود نصب میکرد. رنگ الماس دریای نور صورتی است که کمیابترین رنگ الماس در جهان است.
تاج پهلوی
تاج پهلوی تاجی است که رضا شاه و محمدرضا شاه پهلوی استفاده میکردند. این تاج از طلا و نقره ساخته شده و الماس، زمرد، یاقوت کبود و مرواریدنشان است. تاج پهلوی مثل تاجهای دوران ساسانی 4 کنگره پلهپله دارد و جقه پایدهدار اسلیمی، و در پشت آن پر قو، مخمل قرمزرنگ آن را تکمیل میکنند. 3380 قطعه الماس، 5 قطعه زمرد، 2 قطعه یاقوت کبود و 368 حبه مروارید بر این تاج نشانده شدهاند.
جقه نادری
جقهی نادری زیوری ظریف و آراسته به الماس و زمرد است که در وسط آن یک تخمه زمرد درشت قرار دارد. در زیر جقه هم سه زمرد آویزان است. رضاشاه پهلوی گاه از این جقه استفاده میکرد.
کرهی جواهرنشان
کرهی جواهرنشان در سال 1291 هجری قمری به دستور ناصرالدین شاه از جواهرات موجود در خزانه ساخته شد. البته که پیدا کردن کشورهای مختلف در میان برق جواهرات کار دشواری است. دریاهای روی کره به وسیلهی زمرد و خشکیها به وسیلهی یاقوت نشان داده شدهاند. سایر خطوط جغرافیایی هم با الماس مشخص شدهاند. قطر این کره حدود 66 سانتیمتر است.
کرهی جواهرنشان را هم میتوانید در موزهی جواهرات ملی ایران پیدا کنید.
این مختصری از تاریخ جواهر در ایران بود. صنعت و هنر جواهرسازی که ایرانیان با مهارت در آن، آثاری زیبا در دورههای مختلف تاریخی به جا گذاشتهاند.